رفتن به بندر کنگان و یه روز خوب واسه یسنا خانمم (23 مهر 93)
دختر گلم سلام , هستی ام سلام.خوبی مامانی؟ یه چند روزی میشد شما می گفتی بریم دریا . بالاخره تصمیم گرفتیم که دیروز بریم چون این چند روزه سرمون شلوغ بود و نتونستیم .صبح زود راه افتادیم از اینجا تا کنگان فقط 40 دقیقه تو را هستی تا دخترمونو ببریم کنار دریا . بابا هم چند تا کار داشت که می خواست انجام بده . تا رسیدم ساعت 8 شد , هوا خوب بود . اما بعد یک ساعت هوا گرم شد و دیگه نشدبایستی . یکم شما اونجا بازی کردی و پاتو تو آب زدی و با بابا سنگ پرتاب می کردین توی آب. که بد نبود و بهت خوش گذشت. بعدشم رفتیم مرکز خرید مروارید خلیج فارس که بابا واست یه استخر و یه آموزش زبان عمو فردوس خرید .که برای این اموزشی فقط می گفتی من رنگ آ...
نویسنده :
ندا مامان یسنا
13:19