یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

رفتن به بندر کنگان و یه روز خوب واسه یسنا خانمم (23 مهر 93)

دختر گلم سلام , هستی ام سلام.خوبی مامانی؟ یه چند روزی میشد شما می گفتی بریم دریا . بالاخره تصمیم گرفتیم که دیروز بریم چون این چند روزه سرمون شلوغ بود و نتونستیم .صبح زود راه افتادیم از اینجا تا کنگان فقط 40 دقیقه تو را هستی تا دخترمونو ببریم کنار دریا . بابا هم چند تا کار داشت که می خواست انجام بده . تا رسیدم ساعت 8 شد ,  هوا خوب بود . اما بعد یک ساعت هوا گرم شد و دیگه نشدبایستی . یکم شما اونجا بازی کردی و پاتو تو آب زدی و با بابا سنگ پرتاب می کردین توی آب. که بد نبود و بهت خوش گذشت. بعدشم رفتیم مرکز خرید مروارید خلیج فارس که بابا واست  یه استخر و یه آموزش زبان عمو فردوس خرید .که برای این اموزشی فقط می گفتی من رنگ آ...
24 مهر 1393

روز جهانی کودک ورفتن یسنا خانم به جشن عمو قناد

 روزتو بهت تبریک میگم دختر گلم کودکم روز جهانیت   مبارک دیروز که روز جهانی کودک بود مثله همیشه تو شهرک جشن بود ولی چون بابا روزکار بود ما نتونستیم از اول مراسم بریم اولش خودمون دو تایی رفتیم جشن بادبادکها که خیلی خوب بود ولی شما فقط نگاه میکردی و شب هم وقتی بابا ازسرکار اومد نیم ساعت رفتیم جشن عمو قناد که از ساعت 6 بود تا 10 شب . ولی چون بابا روز کار بود ساعت 8:30 تا 9:00 رفتیم و خوب بود. اما چون شب بود ازشما عکس گرفتم کیفیت عکسا اصلا خوب نشد .  اینم شما که آماده شدی تابریم واسه جشن بادکنک ها   اینم اطلاعیه شهرک واسه کوچولو های ...
18 مهر 1393

عروسک من در کنار عروسکاش

سلام و صد سلام به دختر عزیزم .خوبی مامانی؟  امروز اومدی پیشم و می گی مامان می یای تو اتاقم بااز من و عروسکام عکس بگیری!! منم گفتم حتما مامان جونم و این شد عکسی که من از عروسکم با عروسکاش گرفتم . واینم خود عروسک فدات شم مامان    ...
15 مهر 1393

یسنا خانم من دکتر شده

این روزا یسنا خانمم دکتر شده و هر روز  بایدیکی مریض بشه 3 گزینه هم بیشتر نداره یا بابایی بنده خدا یا مامان یا یکی از عروسکاشو  و آنچنان آمپول هایی به ما میزنه که  دیگه نگو ........... ما هم حتما باید بگیم وای خانم دکتر حالمون خوب شده . میگه  مامان نه بشین می خوام سالم سالمت کنم . بعضی وقت ها  هم می گی مامان  بیا می خوام معاینت کنم. به امید روزی که دکتریتو رو ببینم دختر نازم  ...
14 مهر 1393

متفرقه های این روزا پاستیل خوشمزم (مهر 93)

سلام دختر قشنگم عیدت مبارک باشه ببخشید چند روزه وقت نکردم بیام و واست بنویسم یکم سرم خلوت تر شده . از حال و هوای این روزات برات بگم که خیلی بزرگتر شدی و همه چیز رو درک میکنی و حرف من و بابا رو به راحتی گوش میدی و لجبازیاتم کمتر شده و خودت راحت می ری تو قصری تا جیش یا پی پی داری وسریع صدام می زنی مامان بیا جیش کردم . آفرین ملوسکم که این قدر عاقلی. من و بابا هم واست اون روز دو تا هدیه کوچک خریدیم که خودت می ری توی قصریت و کارتو انجام می دی.   این دمپایی رو خودت انتخاب کردی چون عاشق رنگ آبی هستی   غذا خوردنت که خیلی بهترشده از زمانی که قرص اسید فولیک1 رو بهت می دم خیلی بهتر می خوری .چون که شما از...
13 مهر 1393

خانه ما پس از یک ساعت بازی شیطون بلا یسنا گلیم

سلام دختر مامانیم .خوبی دخملی؟ وای امروز می خوام از موقعی بگم که شما بازی می کنی و او ضاع خونه رو که دیگه اصلا نمیشه وصفش کرد از به هم ریختگی  و بقیه مطالب به روایت تصویر واینم پس از یک ساعت کار مامان واسه جمع آوری  و اینم کار هر روز دخملی و مامانه    ...
3 مهر 1393

پرنسسم , عشقم زندگیم عروس شده

 امروز بعد از یه مدتی که نتونسته بودم از دخترم عکس بگیرم و ورودش به 33 ماهگی رو بهش تبریک بگم واسه گل دخترم کیک درست کردم و به مناسبت این تولدش ازش عکس گرفتیم به کمک بابایی فدای تو پرنسسم بشم     فدای اون صورت نازت بشم پرنسسم قربون گل دست گرفتنت عروسکم اینجا میگی مامان جوجو بشم   ...
28 شهريور 1393

برگشتن ما ازشیراز

سلام دوستان عزیزم ,خوبید ؟ مرسی که حالمو پرسیدید تو این مدتی که نبودم من و یسنا جونم شیراز خونه مامان جون بودیم و تقریبا یک ماه اونجا بودیم چون من (مامان ندا) مریض شده بودم و اونجا موندیم که بهتر بشم و اینکه این مدت اتفاقات زیادی افتاده چون من ( مامان ند ا) مریض بودم نمی تونستم از دختر نازم عکس بگیرم و کاری کنم و تبریک میگم ازهمین جا به بهترین همسر دنیاواسه قبول شدنش تو مقطع کارشناسی ارشد برق  چقدر عشق مامان این روزا شیرین زبون شده یعنی خیلی بزرگتر از اون سنی که هستی نشون میده حرکاتات و رفتارات و حرف زدنات .وقتی حرف می زنی همه تعجب میکنند یه کلمه هایی بکار میبری که من که مامانتم توش می مونم .مثلا وقتی می خوای واسه کسی قصه بگی...
28 شهريور 1393