یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

شروع فصل پاییز فصل دخترممممممممممممم 94

باز پاییز مهربان از راه رسید پاییز فصل دختر عزیزم ,تو پاییز بود که خدا یکی از فرشته  هاشو به ما داد و مامان و بابا روزی هزاران بار شکر میکنن . اما پاییز امسال و پارسال یکم فرق داشت چون با شروع مهر دخترم راهی مهد شد . من هزاران بار خرسند و خوشحال.امسال بر عکس پارسال خودت خیلی دوست داشتی بری مهد و روز اول رو با خوشحالی و استقبال فراوان رفتی و خدا کنه که همینجور ادامه دار باشه و خودت دوست داشته باشی و بری . فدات شم مامانم................ ...
15 مهر 1394

خاطرات جامانده تابستان 94..............

دختر عزیزم سلام .از اینکه بعد یه مدت طولانی اومدم نت خیلی حس خوبی دارم . چون می خوام خاطرات دختر عزیزمو بنویسم .  و اما علت تاخیر مامان در نوشتن خاطرات دختری :تابستون امسال اول مرداد 94 مامان بینیشو عمل کرد و به خاطر این نتونستم بیام واسه دلبرکم خاطراتشو بنویسم و مدت دو ماه تهران بودیم برا کارا ی دکتر و خدا رو شکر همه چی به خیر و خوبی گذشت و کلی عکس دارم که نتونستم واست بزارم که به روایت عکس تابستان امسال را مرور می کنیم.................... کیک تولد سه ساله و نیمگی شمال -چمستان نور -مرداد 94 بابلسر - دریا کنار ...
15 مهر 1394

یک شب افطار مهمان پالایشگاه

یه شب از طرف پالایشگاه بابا دعوت شدیم واسه افطار که بابا همون موقع خودش سرکار بود. و واسه ما اتوبوس گذاشته بودن و سوارشدیم و رفتیم تا رسیدیم ساعت 8:15دقیقه شد وشما هم هی میگفتی مامان مگه نیومدیم اینجا بریم پیش بابا ,آخه قبل از مراسم افطار یه دور ما رو با اتوبوس تو پالایشگاه چرخوندن تا خانواده ها هم ببینند و شما بچه ها خسته شده بودید . و بعدش رفتین واسه افطار و بابا هم اومد که هر کس سر میز خودش نشست . خیلی شب خوبی بود به شما که خیلی خوش گذشت افطاری خوب و پذیرایی و در اخر عکس بخانوادگی . به عنوان قدردانی ازما یه پتو و یه اسباب بازی هم به شما دادن . خلاصه ساعت 10:30 شب بود که از پالایشگاه حرکت کردیم و اومدیم سمت خونه . تو راه شما یه دفعه گفت...
23 تير 1394

یسنا درآتلیه بابا مسعود(تیر 94)

دخترقشنگم سلام . ازاینکه می بینم که حسابی خانم شدی به خودم می بالم ,دیگه من که مامانتم به چشم یه بچه کوچک بهت نگاه نمیکنم ,اینقدر  عاقلی که سطح توقع ما هم ازت بالا رفته نفسم. روزای گرم تیر ماهی رو داریم طی میکنیم . اتفاق خاصی که بخوام واست بنویسم نیفتاده و اینکه یه روز که بابا استراحتش بود گفت یسنا خانم اماده شو می خوام بشی مدلم, از دخترم عکس بگیرم و کلی عکس ازت گرفت  در ادامه عکسهایی که بابا ازت گرفته رو می بینیم....... ...
9 تير 1394

عکس های 3 سال و نیمگی یسنام

جهـــــان را بـــدون ناخن های لــــاک زده بدون کفــــش های پاشنـــه بلند بدون النگــــو و بدون گل ســـر تصور کن خــــدا دختـــر را آفـــرید دخـــتـر جهــــان را برای خـــــدا زیبــــاکرد...   ...
27 خرداد 1394

سفر یسنا به مشهد برای چهارمین بار

سلام دختر خوشگل مامان این روزا حسابی سرم شلوغ بود و اینو بگم که خونه نبودم که بتونم بیام وبتو اپ کنم .چقدر دلم تنگ شده بود واسه خاطرات دخترم و دوستان. یه چند وقتی مشهد بودیم و حدود 3 هفته هم شیراز خونه مامان جون اینا بودیم . حدود یه هفتهای است اومدیم .تاریخ 20 اردیبهشت پرواز داشتیم واسه مشهد و این سری مامان جون ودایی محمدم باهامون بودن .خیلی بهمون خوش گذشت . هوا عالیی.جامون خیلی عالی و نزدیکه حرم بودیم و ما بیشتر وقتمون رو میرفتیم حرم . ازیه طرف دیگه مشهد رفتن ما با روزمبعث یکی شد وخیلی خوب بود همه جا رو چزاغونی کرد بودن .خلاصه به شما که خیلی خوش گذشت .بعدا که اومدیم شیراز و چند وقت اونجا بودیم و شما تو این مدت کلاس خمیرتو که...
24 خرداد 1394