یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

یسنا زندگی مامان

دخترکم روزها پشت سر هم میگذرند و تو بزرگ میشوی و من از شوق با توبودن لذت میبرم چون تو هستی در کنارم و امیدوارم بزرگ شوی و خودت مادر شوی تا بتوانی مادر بودن را تجربه کنی عزیز دلم اگر لحظه لحظه از بزرگ شدن و کارهای بامزه ای که انجام می دهی عکس بگیرم باز نمی توانم  آنطوری که تو هستی را برایت بر روی تصویر یا قلم بیاورم            یسنا خانمی این روزا قشنگ میتونه سینه خیز بره (6 ماهگی) و کمی هم تو نشستن مهارت پیدا کرده اما درست و حسابی نمی تونه بدون کمک بشینه          عش مامان بعد از آخون آخون کردن داره می خنده         ...
27 مهر 1392

فرشته کوچولوی من یسنا خانمی

فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی...صبور باش و مرا درک کن اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف میکنم....و یا هنگامیکه نمیتوانم لباسهایم را بپوشم... صبور باش و زمانی را به یاد آور که همین کارها را به تو یاد می دادم. اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری است و کلماتی را چندین بار تکرار میکنم... صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا بده.... وقتی نمی خواهم حمام کنم ....نه مرا سرزنش کن و نه شرمنده زمانی را بیاد آور که تو را با هزار و یک بهانه وادار میکردم که حمام کنی. وقتی بی خبری ام   را از پیشرفتها و دنیای امروز میبینی...با لبخند تمسخر آمیز به من ننگر. وقتی حافظه ام ...
27 مهر 1392