یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

بازم تولد یسنا گلی

این دومین باریه که تولد 2 سالگیه یسنا خانومو می گیریم چون یسنا تو ماه محرم دنیا اومده مجبور شدم یه ماه قبل تولدشو بگیریم روز عید غدیر ، و این بارم روز تولد اصلی خودش یعنی 92/9/9 این بار یه کیک کوچک سفارش دادیم و تولد یسنا رو خونه مامان جون گرفتیم یه تولد کوچک مثله خود دخترم اینم عکس های تولد یسنا خانومی   عزیزم تولد 2 سالگیت مبارک ...
27 آذر 1392

یسنای عزیزم این روزا درخانه

دخنر عزیزم این روزا تو خونه ای و به خاطر بارندگی اصلا نمیتونم بیرون ببرمت آخی دیشب داشتی می گفتی مامان دد منم چون بارون میاومد نتونستم عزیزمو جایی ببرم آخی خیلی دلم سوخت چون تو عاشق بیرون رفتنی اما این هفته میخوایم بریم خونه مامان جون و 2 هفته ای بمونیم اما دیروز یه سر بردمت حمام وتو که اصلا حمام دوست نداشتی اصلا دیروز نق نزدی  وموقع برگشتنه با همه چیزای تو حمام  خداحافظی میکردی و میگفتی بای بای   اینم یسنا خانوم بعد ازبیرون آمدن از حمام  خلاصه عزیزم باید این روزا تو رو توی خونه سرگرم کنم یا با لپ تاپ یا موبایل یا سه چرخه. عزیزم کمتر علاقه به عروسک و اسباب بازی داری بیشتر به موبایل و آی پد واینج...
1 آذر 1392

ماه محرم 92 یسنا درتهران

امسال تصمیم گرفتیم که ماه محرمو بریم تهران تا دخترم تاسوعا وعاشورا تهران باشه وبه همین خاطر یک شنبه هفته پیش بلیط گرفتیم وساعت 5 پرواز داشتیم تا رسیدیم خانه خاله نعیمه ساعت 8 بود .خاله نعیمه هم کلی ذوق زده شده بود که ما میخوایم بریم اونجا مخصوصا به خاطر تو عروسکم , خلاصه رفتیم شما وقتی توی فرودگاه بودی وقتی توسال نشسته بودی هر هواپیمایی را میدیدی میگفتی هبا پیما  البته با همون شیرین زبونی هات.خلاصه خیلی دلشوره داشتم گفتم اذیت نشی توی هواپیما ,آخه سری های قبل نق نق میکردی وخسته میشدی اما این سری اصلا اذیت نشدی اینم بگم که بابا کار داشت نتونست باهامون بیاد ولی خیلی دوست داشت که اونجا باشه انشاءالله سری بعد   یسنا ...
29 آبان 1392

سفر یسنا به مشهد برای بار دوم

یسنا عزیز دل مامان این دومین باریه که میره مشهد. تصمیم دارم اگه خدا خواست هر سال یسنا گلی را ببرم مشهد اون سری با مامان جون و بابا جون رفتیم وقتی یسنا 11 ماهه بود .این سری تصمیم گرفتیم خودمون 3 تایی بریم که تاریخ 26/5/92 رفتیم مثله دفعه قبل یک هفته اونجا بودیم که حسابی خوش گذشت یسنا اسال و 8 ماهه  بود مامان جون انشاء لله زیارتت هر ساله باشه به قول خودت امام رضایی  اینم یک سری از عکس های یسنا  یسنا جون تو صف نماز گزاران       یسنا جون زمانی که از آماده شده بود که بریم حرم زمانی که روبروی صحن انقلاب نشسته بودم و یسنا تو بغلم خواب بود دختر...
28 آبان 1392

عکس های یسنا عروسک اردیبهشت وخرداد 92 در خانه

یسنا جونم چجوری لم دادم رو صندلی قربون اون خنده هات عروسک مامان نگاه دندونام کنین چه نازن نگاه کنین چقدر شبیه عروسکمم قربون گیس خوشگلت مامان جون خندیدنمو  قربون ژست های خوشکلت مامانی چه با ادب نشستم  مامان جون صورتی چه بهت میاد مامان چه سر به زیرم بازم ژست گرفتم چه آروم نشستم یسنا و میکی وموس  فدات بشم مامان جون  قربون حالتات   فدای اون دستات یسنا  بغل بابا مسعود قربون وایسادنت فدات شم عروسک ...
18 آبان 1392

مسافرت های یسنا عروسک

یسنا خانوم اولین مسافرتشو تو 8 ماهگی (تیر91)به شمال وتهران رفت , تهران خانه خاله نعیمه که حسابی بهش خوش گذشت و 2,3 روز شمال رفتیم ویلای دایی حسابی هم اونجا بهش خوش گذشت ساعت 11 صبح پرواز داشتیم  به تهران که من همون جا می گفتم خدایا یسنا اذیت نشه ,همش دلشوره داشتم اما نه حسابی جا باز کرده بود تو دل همه و همه از بودن باهاش لذت می بردند .خاله نعیمه که عاششه و بهش می گه نفس خاله    یسنا 8 ماهگی تهران یسنا 8 ماهگی شمال بغل بابا مسعود یسنا 8 ماهگی شمال یسنا 8 ماهگی شمال ویلای دایی یسنا 8 ماهگی تهران یسنا تو 11 ماهگی با مامان جون و باباجون و مامان و بابا مسعود5 تایی با هم رفتیم ...
17 آبان 1392