فرشته کوچولوی من یسنا خانمی
فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی...صبور باش و مرا درک کن اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف میکنم....و یا هنگامیکه نمیتوانم لباسهایم را بپوشم... صبور باش و زمانی را به یاد آور که همین کارها را به تو یاد می دادم. اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری است و کلماتی را چندین بار تکرار میکنم... صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا بده.... وقتی نمی خواهم حمام کنم ....نه مرا سرزنش کن و نه شرمنده زمانی را بیاد آور که تو را با هزار و یک بهانه وادار میکردم که حمام کنی. وقتی بی خبری ام را از پیشرفتها و دنیای امروز میبینی...با لبخند تمسخر آمیز به من ننگر. وقتی حافظه ام ...
نویسنده :
ندا مامان یسنا
0:30