یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

یسنا خانومی در روزای بارونی (آبان 92)

1392/8/15 18:45
328 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

شعر باران

 

وای ؛ باران باران

شیشه ی پنجره را بَاران شست.

از دل من اما ،

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

پرمرغان نگاهم را شست.

شعر باران,شعرباران,شعر بارانی,شعر بارانی

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

دخترکم بعد از یه هفته مسافرت حسابی خسته شده و همش تو خواب ناز به سر می بره و مامان از فرصت استفاده میکنه واسه دخترم از شیرین زبونی هاش مینویسه دیروز بابا بهت اسم و فامیلتو یاد داد تو هم سریع گفتی حالا تا میگیم اسم میگی یسنا با تشدید وفامییلتم سریع میگی خیلی بامزه ای دخترم ،اون هفته که مامان اصلا نتونست با بچم چیزی کار کنه چون خاله مامان از مکه اومده بود و همه دور اون بودیم اما تو هم حسابی با بچه ها خوش میگذروندی و همش میگفتی آونگ بذارین و منتظر رقصیدن بودیحسابی با رادین و مبین و حلیا و سنا بازی کردی .عزیزم تو این روزای بارونی حوصلش سر رفته و همش خوابه اما با عزیزم هفته دیگه می خوایم بریم تهران پیش خاله نعیمه ,بابا واسمون بلیط رزرو کرده تا تاسوا و عاشورا پیش خاله باشیم تا ببینم خدا چی می حواد عزیز قشنگم 

 

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)