یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

نمایش تصویری رقص یسنام

دختر مامان سلام . امروز جمعه هست و من وشما تنهایی خونه ایم وبابا سرکاره . صبح که از خواب پاشدی بهم می گی مامان می یای آهنگ تولد بزارم . برقصم .آخه خودت قشنگ سی دی می زاری و کار کردن با تمام دستگاهها رو بلدی. تا اومدم بگم مامان:نه . یهویی دیدم سی دی گذاشتی و لباس اوردی و میگی مامان بپوش می خوام برقصم .قربونت برم مامان جون که ایینقدر عاقلی . خدا کنه همیشه شاد باشی دخترکم. اینجا هم پس از کلی رقصیدن خسته شده بچم داره کیک می خوره بهمن 93   ...
10 بهمن 1393

حال و هوای این روزا (بهمن 93)

دخترم , گلکم, همه کسم , آرامشم سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام اومدم تو این پست تا از حال و هوای این روزای زمستانی برات بگم البته که زمستان زیاد حس نمیشه فقط بعد از بارونی که زد یکم هوا سرد شد. این روزا مشغولی و می ری مهد و نمام وقتمون پره .صبح ساعت 7:30 از خواب پا میشی تاآماده میشی بری مهد ساعت میشه 8:00 آخه مهد شما خیلی نزدیکه دقیق روبری بلوکمونه. یعنی شما از تو پنجره اتاقت می تونی در مهد کودکتو ببینی . بعضی مو قع ها می گی مامان بلندم کن ببینم مهدمون بازه الان!!!!!!!!!!! همه مامانا می گن خوشبحالتون که اینقد مهد بهتون نزدیکه .خلاصه دیگه از گریه کردن خبری نیست و خودت خیلی راحت می ری بدون ایمکه نق بزنی. به همه هم...
3 بهمن 1393

تیپ بافتنی یسنا دست دوز مامان جونش

دختر گلم سلام  عشقم این پستو الان که دارم واست می زارم تو ماه دی 93 هستیم و هوا سرد شده و شما همچنان می ری مهد با اینکه اندکی سرما خوردگی داری ومن حسابی ناراحتم چون شما خیلی بد دوا هستی و خیلی سخته مریض شدنت. عزیزم این پستو واسه این گذاشتم که لباسیو که مامان جون واست از روی عشق و محبت بافته رو برات به یادگار بزارم آخه مامان جون بعد 20 سال که بافتنی نکرده بود و همه چیز یادش رفته بود این رو از روی عشق و علاقه  واسه نوه تکش دوخته . مرسی مامان عزیزم که زحمت کشیدی البته خودش میگه زیاد خوب نشده اما به نظر من که قشنگترین بافت شده . دوستت دارم مامان گلم  دوستت ...
22 دی 1393

روزمرگی های یسنام (دی 93)

دختر پاییزیم سلام . یک پاییز دیگر از عمر دلبندم گذشت و زمستان باز از راه رسید. و تو این روزا همش مشغولی . مشغول بازی کردن و مهد رفتن و نقاشی کشیدن وزبان یاد گرفتن و تبلت بازی کردن و تماشای سی دی. از روزی که می ری مهد خیلی شادتر شدی و اجتماعی تر . درسته اوایل خیلی دوست نداشتی اما کم کم عادت کردی و حالا خیلی دوست داری بری . توی مهدتون برنامه های زیادی رو واستون گذاشتن. یکی رفتن بچه ها به فرودگاه با مامانشون . که رفتیم و خیلی خوب بود یه آقایی بود که اومد و واستون توضیح می داد که توی فرو دگاه چیکار می کنند . خلاصه شما هم بازی کردین و هم چیز یاد گرفتین .روز اربعینم که بود , سفره حضرت رقیه انداختند و دعا بود و اونم خوب بود بچه ها با مامانشون ...
10 دی 1393