یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

برگشتن ما ازشیراز

سلام دوستان عزیزم ,خوبید ؟ مرسی که حالمو پرسیدید تو این مدتی که نبودم من و یسنا جونم شیراز خونه مامان جون بودیم و تقریبا یک ماه اونجا بودیم چون من (مامان ندا) مریض شده بودم و اونجا موندیم که بهتر بشم و اینکه این مدت اتفاقات زیادی افتاده چون من ( مامان ند ا) مریض بودم نمی تونستم از دختر نازم عکس بگیرم و کاری کنم و تبریک میگم ازهمین جا به بهترین همسر دنیاواسه قبول شدنش تو مقطع کارشناسی ارشد برق  چقدر عشق مامان این روزا شیرین زبون شده یعنی خیلی بزرگتر از اون سنی که هستی نشون میده حرکاتات و رفتارات و حرف زدنات .وقتی حرف می زنی همه تعجب میکنند یه کلمه هایی بکار میبری که من که مامانتم توش می مونم .مثلا وقتی می خوای واسه کسی قصه بگی...
28 شهريور 1393

روزمرگی های تیر ماهی یسنا جونم

دختر قشنگم سلام .همدمم و مونسم سلام .امید زندگیم سلام دختر دو سال و 7 ماهه من که کم کم داری 2 سالگیتو پشت سر می زاری این روزا کارات حسابی من وبابایی رو بهت زده میکنه دختر دلنشیم.یادگیریت تو ریاضی و زبان و قصه گفتن خیلی بالاست. هر کتاب قصه ای رو واست می خوانم بعد حودت می شینی عین همون رو واسه عروسکات می خونی اینم فقط با یک بار خوندن مامان. شعر حسنی نگو یه دسته گل رو توی تبلتت بوده و گوش می دادی حالا کامل از حفظی و فقط یکی دو جاش گیر می کنی . انگلسیت که عالی شده با وجود بابایی  که همه چی رو داره بهت یاد می ده .خودم هم کارت های انگلیسی بن بن بن و کارت های انگلیسی اما را دارم باهات کار میکنم.اما بابا داره بهت جمله یا...
5 مرداد 1393

دلتنگی های یسنا این روزا ............

عزیز دلم سلام .عشقم سلام این روزا حسابی تو خونه حوصلت سر رفته و همش دوست داری بری بیرون .همش میگی مامان تابستان شد منو می بری مشهد .منم می گم باشه عزیز دلم.  اونروز بهت بستنی که تو فریزر بود دادم بخوری . می گی مامان کی خریدی؟ کاشکی منم ببری مغازه  هر وقت دلبرکم دلت تنگ می شه می گی کاشکی منم ببری. دیگه بالاخره خودتو یه جور سرگرم می کنی با تبلت و خاله بازی و اسباب بازی و سی دی و کارتن و.... یه چند روزه همش گیر دادی به فیلم عروسیمونو و همش اونو می بینی . اونروز بهم می گفتی کاشکی منم تو عروسی مامان و بابا ببری. دیگه دخترم شهر غریب این چیزا رو داره .دلتنگی و ... .خوب دیگه این روزا هم می گذره و م...
27 تير 1393

یسنای من و استخرش این روزا (تیر 93)

عشقم سلام. عزیز مامان امروز می خوام از خودتو واستخرت واست بگم .یه چند ماهی میشه که استخرتو واست بیرون اوردیم و باد کردیم .اولاش تو حمام بود وپر آب میکردیم و عصرا حسابی با هم بازی می کردیم .اما یک یه هفته ایه که استخرتو گذاشتم توی سالن و کردی واسه خودت خونه اسباب بازی .اسباب بازیهاتو می ریزی توش و می ری توش بازی کردن .دیروز می گفتی مامان ازم عکس بگیر که وقت نشد و امروز ازت گرفتم دلبرکم. اینجا واسادی می گی ازم عکس بگیر دم در استخرم مشغول بازی کردنی اینجا می گی مامان شما هم بیا فدات بشم مامانم     اینجا می گی مامان از این عکس بگیر اینو گذاشت...
23 تير 1393

پاهای یسنای من از نوزادی تا 2 سال و هفت ماهگی

دختر عزیزم سلام . دختر عزیزم این روزها ماه رمضان 93 هست و من  نمیتونم زود زود به وبلاگت سر بزنم . این پستو گذاشتم تا تو این ماه مبارک از خدا تشکر کنم و بگم دخترم چقدر زود می گذرد و شما بزرگ می شوی و ماهم این روزا به خاطر وجود تو به خدا نزدیک تر می شویم . خیلی وقت پیش می خواستم عکسی از کفشاتو  از زمانی که نی نی بودی تا الانتو بزارم تا بعدا ببینی و بگی چقدر پاهام و کفشام کوچولو بودن . اینم عکسهای شما      ...
22 تير 1393