یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

عروسک من در کنار عروسکاش

سلام و صد سلام به دختر عزیزم .خوبی مامانی؟  امروز اومدی پیشم و می گی مامان می یای تو اتاقم بااز من و عروسکام عکس بگیری!! منم گفتم حتما مامان جونم و این شد عکسی که من از عروسکم با عروسکاش گرفتم . واینم خود عروسک فدات شم مامان    ...
15 مهر 1393

یسنا خانم من دکتر شده

این روزا یسنا خانمم دکتر شده و هر روز  بایدیکی مریض بشه 3 گزینه هم بیشتر نداره یا بابایی بنده خدا یا مامان یا یکی از عروسکاشو  و آنچنان آمپول هایی به ما میزنه که  دیگه نگو ........... ما هم حتما باید بگیم وای خانم دکتر حالمون خوب شده . میگه  مامان نه بشین می خوام سالم سالمت کنم . بعضی وقت ها  هم می گی مامان  بیا می خوام معاینت کنم. به امید روزی که دکتریتو رو ببینم دختر نازم  ...
14 مهر 1393

متفرقه های این روزا پاستیل خوشمزم (مهر 93)

سلام دختر قشنگم عیدت مبارک باشه ببخشید چند روزه وقت نکردم بیام و واست بنویسم یکم سرم خلوت تر شده . از حال و هوای این روزات برات بگم که خیلی بزرگتر شدی و همه چیز رو درک میکنی و حرف من و بابا رو به راحتی گوش میدی و لجبازیاتم کمتر شده و خودت راحت می ری تو قصری تا جیش یا پی پی داری وسریع صدام می زنی مامان بیا جیش کردم . آفرین ملوسکم که این قدر عاقلی. من و بابا هم واست اون روز دو تا هدیه کوچک خریدیم که خودت می ری توی قصریت و کارتو انجام می دی.   این دمپایی رو خودت انتخاب کردی چون عاشق رنگ آبی هستی   غذا خوردنت که خیلی بهترشده از زمانی که قرص اسید فولیک1 رو بهت می دم خیلی بهتر می خوری .چون که شما از...
13 مهر 1393

خانه ما پس از یک ساعت بازی شیطون بلا یسنا گلیم

سلام دختر مامانیم .خوبی دخملی؟ وای امروز می خوام از موقعی بگم که شما بازی می کنی و او ضاع خونه رو که دیگه اصلا نمیشه وصفش کرد از به هم ریختگی  و بقیه مطالب به روایت تصویر واینم پس از یک ساعت کار مامان واسه جمع آوری  و اینم کار هر روز دخملی و مامانه    ...
3 مهر 1393

پرنسسم , عشقم زندگیم عروس شده

 امروز بعد از یه مدتی که نتونسته بودم از دخترم عکس بگیرم و ورودش به 33 ماهگی رو بهش تبریک بگم واسه گل دخترم کیک درست کردم و به مناسبت این تولدش ازش عکس گرفتیم به کمک بابایی فدای تو پرنسسم بشم     فدای اون صورت نازت بشم پرنسسم قربون گل دست گرفتنت عروسکم اینجا میگی مامان جوجو بشم   ...
28 شهريور 1393

برگشتن ما ازشیراز

سلام دوستان عزیزم ,خوبید ؟ مرسی که حالمو پرسیدید تو این مدتی که نبودم من و یسنا جونم شیراز خونه مامان جون بودیم و تقریبا یک ماه اونجا بودیم چون من (مامان ندا) مریض شده بودم و اونجا موندیم که بهتر بشم و اینکه این مدت اتفاقات زیادی افتاده چون من ( مامان ند ا) مریض بودم نمی تونستم از دختر نازم عکس بگیرم و کاری کنم و تبریک میگم ازهمین جا به بهترین همسر دنیاواسه قبول شدنش تو مقطع کارشناسی ارشد برق  چقدر عشق مامان این روزا شیرین زبون شده یعنی خیلی بزرگتر از اون سنی که هستی نشون میده حرکاتات و رفتارات و حرف زدنات .وقتی حرف می زنی همه تعجب میکنند یه کلمه هایی بکار میبری که من که مامانتم توش می مونم .مثلا وقتی می خوای واسه کسی قصه بگی...
28 شهريور 1393

روزمرگی های تیر ماهی یسنا جونم

دختر قشنگم سلام .همدمم و مونسم سلام .امید زندگیم سلام دختر دو سال و 7 ماهه من که کم کم داری 2 سالگیتو پشت سر می زاری این روزا کارات حسابی من وبابایی رو بهت زده میکنه دختر دلنشیم.یادگیریت تو ریاضی و زبان و قصه گفتن خیلی بالاست. هر کتاب قصه ای رو واست می خوانم بعد حودت می شینی عین همون رو واسه عروسکات می خونی اینم فقط با یک بار خوندن مامان. شعر حسنی نگو یه دسته گل رو توی تبلتت بوده و گوش می دادی حالا کامل از حفظی و فقط یکی دو جاش گیر می کنی . انگلسیت که عالی شده با وجود بابایی  که همه چی رو داره بهت یاد می ده .خودم هم کارت های انگلیسی بن بن بن و کارت های انگلیسی اما را دارم باهات کار میکنم.اما بابا داره بهت جمله یا...
5 مرداد 1393

دلتنگی های یسنا این روزا ............

عزیز دلم سلام .عشقم سلام این روزا حسابی تو خونه حوصلت سر رفته و همش دوست داری بری بیرون .همش میگی مامان تابستان شد منو می بری مشهد .منم می گم باشه عزیز دلم.  اونروز بهت بستنی که تو فریزر بود دادم بخوری . می گی مامان کی خریدی؟ کاشکی منم ببری مغازه  هر وقت دلبرکم دلت تنگ می شه می گی کاشکی منم ببری. دیگه بالاخره خودتو یه جور سرگرم می کنی با تبلت و خاله بازی و اسباب بازی و سی دی و کارتن و.... یه چند روزه همش گیر دادی به فیلم عروسیمونو و همش اونو می بینی . اونروز بهم می گفتی کاشکی منم تو عروسی مامان و بابا ببری. دیگه دخترم شهر غریب این چیزا رو داره .دلتنگی و ... .خوب دیگه این روزا هم می گذره و م...
27 تير 1393